اینجا ..

نو شدن زمان می برد ..

اینجا ..

نو شدن زمان می برد ..

اینجا ..

از آنجا شروع شد که من گفتم:
من اینجا -یعنی توی این فضای مجازی-
بیشتر خودم هستم ..
و شنیدم:
خب خودتان را عوض کنید،
خودی که به درد خدا نخورد، بی خود است ..
گفت خودش را می گوید اما ..
من را می گفت.
و از آن روز این قصه آغاز شده است
و این داستان ادامه دارد ..

۶ مطلب با موضوع «با شما هستم!» ثبت شده است

دوشنبه, ۸ دی ۱۳۹۳، ۱۲:۲۶ ق.ظ

دور و برتو نگاه کن !!!

آخ ک دلم را بهم میزنند بعضی ازین -بطور خوشبینانه- تازه عروس های توی عقد وقتی ک تلفن حرف می زنند (یعنی در غالب لحظاتشان) .. آنقدر جو بر ایشان مستولی ست ک هیچ اطرافشان را نمی فهمند .. حالا من با این روحیه دلزدگی از قدیم الایام باید تمام مسیر سه ساعته اتوبوس را دقیقا کنار یکی از بیشعورترین هایشان نشسته باشم و تا رسیدن چ بر من گذشته باشد..  بماند..
صدرحمت ب هم اتاقی جدید توی عقد ما ک اول ترم غصه ام شده بود چطور تحملش کنم.. آدم میتواند در عین متاهل شدن از هرگونه هیجان زدگی در ملا عام خودداری نموده و با حفظ شعور و شخصیت خود همچنان میان دوستان غالبا مجردش زندگی کند..
عاجزانه میخاهم از درگاهت ک ما را از شر ابتلا ب چنین روزهایی در امان بداری باشد ک عاقبت بخیر شویم..
عین. کاف.
چهارشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۲، ۰۲:۴۰ ق.ظ

از این ترم ..

از این ترم همه یادشان افتاده باید یک دکتر "خوب" بشویم .. و نمی شود که همینطوری بی سواد بالا رفت و .. اصلاً از این ترم، خودمان هم عجیب متحول ِ دیدگاهی شده ایم انگار و نگران رنکینگ دانشگاه و رتبه های علوم پایه ی بچه ها !! و اینکه چه وضعی ست که سوالات هر ترم شبیه و بعضاً کپی ترم پیش است و بهره مندان از آن سوالات همینطوری هی یلخی بالا می روند و خدا بخیر کند آنجا که علم واقعیشان بخواهد سنجیده شود .. و از این ترم اصلاً همه انگار به خودشان آمده اند و راه حل را همین آخر ترمی کشف کردند که قطعاً در سخت گرفتن و آوردن اجداد دانشجوها مقابل دیدگانشان است و اینطوری شد که از یک کلاس 46 نفره 32 نفر ایمونولوژی را می افتند و .. باقی ماجرا گفتن ندارد که از این سیستم آموزشی قدر تمام 14 سالی که درس خوانده ام گلایه مندم و از خودم و تمام رفقا بیشتر ! که یحتمل باید اول هم علت را در خود جستجو کنیم و خوداتهامی شاید بیشتر به تغییر نسبی اوضاع بینجامد و اینکه اگر یک کمی جدی تربگیریم قضیه را و در طول سال یک کمی یادمان باشد که امتحان و پایان ترمی هم خواهد آمد و اگر که خوش نداریم که پیگیر این درس ها باشیم و کارهای مهمتری را برای خود وظیفه میدانیم خیلی بی رودربایستی عرض کنم که شاید حق با شما و آن کارها اهم باشند اما بروید شرافتمندانه قبل ازینکه دیر شود از پزشکی انصراف دهید و آسوده به همان ها بپردازید. اجرکم عندالله!
عین. کاف.
دوشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۱، ۰۹:۴۸ ب.ظ

شب آفتابی

این یک پست کاملا تبلیغاتی ست.
برای تجربه کردن تجربه ای که تجربه شده و تجربه ی آن بشدت یشنهاد میشود.
تا 14 آبان فرصت دیدن تئاتری را بصورت رایگان داریدکه شبیه آن را تا پایان عمر خود شاید هیچوقت نبینید..
برای رزرو بلیط این برنامه (که قیمت واقعی آن 40 هزار تومان است) و توضیحات بیشتر به سایت آن مراجعه کنید:
www.shabe-aftabi.com

عین. کاف.
دوشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۱، ۰۲:۳۶ ق.ظ

هر شب 11 تا 12 کانال 7 !

من که نیستم رادیو ۷ ببینید ..

 

*نسخه ای که برای نسیان درد هجرانتان پیچیده ام !

عین. کاف.
پنجشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۱، ۱۱:۴۵ ب.ظ

حیاتی ..

  از تمام آنها که گذارشان به اینجا می افتد خواهش می شود هر کتابی را که خوانده اند و نخوانده اندو قرار است بخوانند و فکر میکنند باید خواند و دلشان میخواهد بخوانند و  ارزش خواندن دارد و الخ.. کامنت بگذارند. با تشکر

 

 

----

باران و تگرگی ست ا.. ینجا .. ماجراها داریم ..

عین. کاف.
دوشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۰، ۰۸:۴۷ ب.ظ

بیا بیا

 

بیا یه روز دانشگامون .. بیا .. بیا غافلگیرم کن .. بیا من از دور ببینمت  بعد هی نگات کنم  با چشمای گرد شده م ..  بعد عینکم و وردارم  دوباره بذارم ..  (بعد تو داری با یه نیش باز نزدیک میشی هی ..)  بعد (..) ..

بعدترش بیای من به همه بگم آره این دوست منه ..

تو هم بگی که من چقد دوست خوبی بودم ..

بگی هستم  .. بیا .. د بیا دیگه ..

 

عین. کاف.